سفارش تبلیغ
صبا ویژن






عاشقی و تنهایی

 

هر که خوبی کرد زجرش میدهند

 هر که زشتی کرد اجرش میدهند

 باستان کاران تبانی کرده اند

 عشق را هم باستانی کرده اند

هرچه انسانها طلایی تر شدند

 عشق ها هم مومیایی تر شدند


نوشته شده در شنبه 89/11/23ساعت 5:26 عصر توسط اربکا نظرات ( ) | |

دلم گرفت از این روزا             از این روزای بی نشون

 از این همه در به دری             از گردش چرخ زمون

 

دلم گرفت ازآدما                    از آدمای مهربون

 

از این مترسک ها و درد          از هم دلای هم زبون

 

تو هم که بی صدا شدی            آهای خدای آسمون

 

آهای خدای عاشقا                   تویی فقط دل خوشیمون

 

آره دلم خیلی پره                    از غم های رنگ و وارنگ

 

از جمله ی دوست دارم            دروغ های خیلی قشنگ

 

دلم گرفت از این روزا             از آدم های مهربون

 

از تو که با ما نبودی               آهای خدای آسمون

 

                                         آهای خدای آسمون

                                         آهای خدای آسمون


نوشته شده در شنبه 89/11/23ساعت 5:26 عصر توسط اربکا نظرات ( ) | |

مهربانم ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که این جا...
بین آدم هایی، که همه سرد و غریبند با تو....
تک و تنها، به تو می اندیشد!
و کمی،
دلش از دوری تو دلگیر است....
مهربانم، ای خوب!
یاد قلبت باشد؛ یک نفر هست که چشمش ،...
به رهت دوخته بر در مانده...
و شب و روز دعایش اینست؛...
زیر این سقف بلند،  هر کجایی هستی، به سلامت باشی...
و دلت همواره، محو شادی  و تبسم باشد....


نوشته شده در شنبه 89/11/23ساعت 5:25 عصر توسط اربکا نظرات ( ) | |

تبسم تو تجسم تمام خوبی هاست ، به تبسمت سوگند ، شاد بودنت برای آرزوی ماست ---

 آدم به زمین آمد این حادثه رویا نیست / این فرصت بی تکرار عشق است معما نیست ---

حتی اگر دیدن تو برام بشه خیلی محال/مهم اینه دوست دارم فاصله هار بی خیال ---


نوشته شده در شنبه 89/11/23ساعت 5:23 عصر توسط اربکا نظرات ( ) | |

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی

آره بازم منم همون دیونه همیشگی

فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت؟!

دلم واست تنگ شده بود این نامه رو برات نوشت!

حال من و اگه بخوای رنگ گلای قالیه

جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه

از غصه هام هرچی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون

فریاد زدم یا تو بیا یا منو پیشت برسون

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خسته ات نکنه

غم غریبی عزیزم سرد و شکسته ات نکنه

چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی

تنگ بلور آبتو یه وقت ناغافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون

منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون اومد منو خیالت تر شدیم

رفتیم تا اوج آسمون با ابرا هم سفر شدیم

از وقتی رفتی آسمون پر کبوتره

زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره

فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم !

حقیقتو واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی

قسمت تو سفر شدو قسمت من آوارگی

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته

یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته

من میدونم‌من میدونم همین روزاعشق من ازیادت میره

بعدش خبر میدن بیا که داره عشقت میمیره

عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه

یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی! با یه غمی دوست دارم

داغ دلم تازه میشه اسمتو وقتی میارم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر

مگه نگفتم چشاتو از چشم من هیچ وقت نگیر

حرف منو به دل نگیر همش غم غریبیه

تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه!

میگم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن

نورشون بدرقه پاکی لحظه هات کنن

تنها دلیل زندگیم!

با یه غمی دوستت دارم... 
از سروده های مریم حیدرزاده

 


نوشته شده در شنبه 89/11/23ساعت 5:19 عصر توسط اربکا نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت


کد ماوس